در مورد چگونگي نماز اوليه كه پيامبر(ص) مي خواندن، چگونه بود؟
شخصيتي مانند پيامبر(ص) بهتر از ديگران مي دانسته كه چه روشي مناسب تر است. علاوه بر اينكه در اين گونه موارد مهم حتي خود پيامبر(ص) به تعليم الهي و از طريق جبرئيل امين روش وضو و نماز را فرا مي گرفته است و در حقيقت براي عبادت واقعي بايد از جهت شكل و محتوا تابع بود. جهت توضيح بيشتر توجه شما را به مطالب زير جلب مي كنيم: الف. در رابطه با اختلاف شيعه و اهل سنت در مورد وضو، نماز و سجده بر مهر توجهتان را به مطالب زير جلب مي نماييم: در ابتدا ذكر يك مطلب به عنوان مقدمه و به صورت كلي لازم است : به اعتقاد شيعه اماميه , هيچ كس جز نبي اكرم (ص ) حق تشريع , تفسير و تبيين احكام الهي را ندارد. پيامبر اكرم (ص ) از طريق اتصال به منبع غيب , از احكام الهي مطلع مي شدند و مأمور به تبليغ اين احكام بودند. پس از پيامبر اسلام طبق نص و تصريح ايشان , ائمه (ع ) براي تبيين احكام الهي (و نه تشريع آن) منصوب شده اند. از جمله طبق حديث مورد اتفاق جميع فرق مسلمين : «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي ما ان تمسكتم بها لن تضلوا ابدا ; دو شيء گرانبها ميان شما باقي مي گذارم : كتاب خدا و اهل بيتم , مادامي كه به اين دو چنگ بزنيد گمراه نخواهيد شد». اگر ائمه (ع ) حكمي يا كيفيت عملي را بيان مي كنند, صرفا بيان حكم الهي و نحوه عمل و سيره رسول اكرم (ص ) است و از پيش خود چيزي را تشريع نمي كنند. منشأ پيدايش برخي تفاوت ها در كيفيت نماز و وضو، به دو عامل اساسي برمي گردد: 1- دور شدن از عصر حضور پيامبر اكرم (ص ) و پيدايش سؤالات جديد: با رحلت رسول اسلام , دوران دسترسي به كسي كه مبين حكم الهي بود به سر رسيد. با گذشت زمان و دور شدن از عصر نبي اكرم و پيدايش مسائل و سؤالات جديدي در زمينه هاي مختلف (از جمله در زمينه مسائل مربوط به نماز و وضو) اهل سنت - كه راه دسترسي به بيانگر حكم الهي را بسته مي ديدند - براي يافتن پاسخ سؤالات خود, با اجتهاد و سليقه خود به پاسخ آنها پرداختند. اما از ديدگاه شيعه، ائمه معصومين , مفسر و بيانگر حكم الهي بعد از نبي اكرم و بنا به سفارش ايشان بودند. آنان تا حدود 250 سال پس از رحلت نبي اكرم , نيز دسترسي به مبين و مفسر احكام الهي داشتند و ائمه (ع ), آنچه را كه حكم الهي بود تبيين مي كردند; مثلا در مسائلي چون : آيا مي توان با كفش نماز خواند؟ آيا اگر بر روي زمين و محل سجده نمازگزار, چيزي غير از اجزاي زمين (مثل فرش ) فاصله شود, مي توان بر آن سجده كرد يا نه ؟ آيا خواندن سوره هايي كه سجده واجب دارد در قرائت نماز جايز است و..., در حالي كه اهل سنت در اين امور به فهم و رأي خود استناد كرده اند. 2- تغييرات و تشريعاتي كه از سوي خلفا, پس از رحلت رسول اكرم (ص ) صورت گرفت - مانند مسأله تكتف (دست بسته نماز خواندن ), عموما از زمان عمر خليفه دوم مرسوم شد. به عنوان نمونه وقتي اسيران فارس را نزد وي آوردند, آنان مقابل عمر دست بسته ايستادند. وي علت اين عمر را جويا شد, گفتند ما مقابل اميران و بزرگان خود به جهت احترام اين گونه مي ايستيم . عمر از اين نحوه اظهار ادب خوشش آمد و گفت خوب است ما هم در مقابل خداوند در نماز اين گونه بايستيم (مستند العروه الوثقي , آيت الله خويي , ج 4, ص 445 - جواهرالكلام , ج 11, ص 19). ب. در مسأله وضو آمده است كه وضوي همه ي مسلمانان تا خلافت عثمان صورت واحدي داشته و مانند وضوي كنوني شيعه بوده است . اين مسأله با آيه قرآن نيز تطبيق دارد كه مي فرمايد: «وامسحوا برؤوسكم و ارجلكم» (مائده , آيه 6) در اين آيه خداوند امر به مسح سر و پاها نموده است , در حالي كه اهل تسنن پاها را مي شويند, علت تغيير وضو اين بود كه عثمان در اواسط دوران خلافت خود نسبت به چگونگي وضوي پيامبر گرفتار ترديد شد, او سپس وضوي پيامبر را به شكلي كه اكنون در ميان اهل سنت مرسوم است اعلام نمود. اين قضيه مورد مخالفت بسياري از صحابه پيامبر واقع شد, لكن حكومت اموي بنا به اغراض سياسي در نقاط مختلف اسلامي شيوه عثمان را تبليغ كردند و شرايطي به وجود آوردند كه برخي از صحابه جرأت مخالفت با روش دستگاه حاكم را نداشت و در نتيجه اين گونه وضو گرفتن رواج يافت . ج. علت استفاده از مهر اين است كه: اولاً: بنا بر روايات بسيارى - كه شيعه و سنى نقل نمودهاند - پيامبر(ص) بر خاك سجده مىكردند و در تابستان كه بر اثر هواى عربستان خاك و ماسههاى كف مسجد النبى(ص) بسيار گرم و سوزان مىشد، بر حصير سجده مىكردند. ثانيا: عبادت توقيفى است و در اجزا و شرايط آن بايد براساس قول و فعل شارع عمل كرد؛ چنان كه خود پيامبر(ص) نيز فرمودهاند: «صلّوا كما رأيتمونى اصلى؛ همانطور كه مىبينيد من نماز مىخوانم، شما نيز نماز بخوانيد». بنابراين از نظر فقهى بر غير آنچه كه پيامبر(ص) بر آن سجده كردهاند، سجده جايز نيست. ثالثا: اساس سجده، بريدن از دنيا و متعلقات آن و خضوع و خشوع كامل در پيشگاه خدا است و در روايت است كه انسان به خوردنىها و پوشيدنىهاى خود تعلق بسيار دارد. پس بر اين گونه امور سجده روا نيست و جبهه برخاك ساييدن بيشترين كرنش و تواضع و دورى جستن از تعيّنات و تعلقات را در پى دارد. رابعا: مهر نزد شيعه موضوعيت ندارد؛ بلكه ملاك همان سجده بر خاك است و مهر وسيلهاى است كه سجده بر خاك را در هر جا و هر مكان سهل و آسان مىسازد. خامسا: عالمان برجسته و عارفان اهل سنت نيز سجده بر خاك را تأكيد كردهاند؛ همچنان كه اماممحمد غزالى در كتاب «احياءالعلوم» بر اين مسأله انگشت نهاده است. بنابراين مخالفت برخى از اهل سنت با اين مسأله، از روى ناآگاهى و تعصبات جاهلانه است و از نظر منابع فقهى و عالمان برجسته اهل سنت نيز سجده بر خاك افضل است و اگر اشكالى هست در اين است كه چرا برخلاف سنت پيامبر(ص) اهل سنت بر هر چيزى حتى فرش و... سجده مىكنند. د. ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواندن از زمان پيامبر اسلام(ص) شروع شده است و پيامبر اسلام هم بين اين دو نماز جمع مىكردند و هم به تفريق مىخواندند و هيچگونه ترديدى در اين نيست. جمع بين ظهر و عصر و جمع بين مغرب و عشاء در روايات شيعه و روايات اهل سنت آمده است. براى نمونه به چند روايت اشاره مىكنيم: روايات شيعه: عبدالله بن سنان از حضرت امام صادق(ع) نقل كرده كه آن حضرت فرمود: پيامبر خدا(ص) بدون اين كه عذرى در كار باشد، ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را با يك اذان و دو اقامه خواندند، (وسائلالشيعه، ج 3، ص 160، باب 32، ح 1). اسحقاق بن عمار از امام صادق(ع) نقل مىكند كه آن حضرت فرمود: پيامبر خدا بدون اين كه عذرى در كار باشد، ظهر و عصر را در يك جا خواندند. عمر به آن حضرت گفت: آيا در نماز چيز تازهاى پيدا شده؟ پيامبر اكرم(ص) گفت: نه چيز تازهاى درباره نماز نيامده ولى خواستم بر امت خودم گشايشى بدهم، (وسايل، ج 3، ص 161، ح 2). عبدالملك قمى مىگويد: به امام صادق(ع) گفتم: مىتوانم بين دو نماز را بدون اين كه عذرى داشته باشم جمع بكنم؟ امام در جواب گفت: پيامبر خدا اين كار را انجام داد و خواست كه امت را در آسايش و سبكى قرار دهد، (همان، ح 3). سعيد بن جبير از ابن عباس نقل كرده كه او گفت: پيامبر خدا بدون اين كه خطر و سفرى در بين باشد، ظهر و عصر را با هم خواند. ابن عباس گفت: پيامبر خواست با اين كارش امت را در آسايش قرار دهد و كسى از امت او به زحمت و مشقت نيفتد، (همان، ح 4). عبدالله بن عمر مىگويد: پيامبر با اين كه در مدينه بود و مسافر نبود نماز را تمام و با هم خواند، (همان، ح 7). امام باقر(ع) فرمود: پيامبر خدا ظهر و عصر و نيز مغرب و عشاء را با يك اذان و دو اقامه خواندند، (همان، ح 11). روايات اهل سنت: جابر بن زيد از ابن عباس نقل كرده است كه پيامبر خدا(ص) هفت ركعت مغرب و عشاء را با هم خواند و هشت ركعت ظهر و عصر را با هم خواند و آن حضرت در مدينه بود، (صحيح بخارى، ج 1، ص 201، باب تأخيرالظهر الى العصر، ح 518، چاپ پنجم، 1993 - 1414، نشر و توزيع دار ابن كثير و اليمامه، دمشق و بيروت). و نيز مىگويد: پيامبر اسلام هفت ركعت را با هم خواند و هشت ركعت را هم با هم خواند، (همان، ص 206، ح 537، باب وقت المغرب). ابن عباس مىگويد: پيامبر اسلام در مدينه، بين ظهر و عصر و بين مغرب و عشاء را جمع مىكرد، بدون اين كه عذرى در كار باشد، (صحيح سنن نسائى، ج 1، ص 200، ح 601، باب الجمع بين الصلوتين فى الحضر). سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مىكند: رسول خدا(ص) ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم خواند بدون اين كه خطر و يا سفرى در كار باشد، (صحيح مسلم، ج 1، ص 489، ح 49، باب الجمع بين الصلوتين فى الحضر، چاپ اول، دار احياء التراث العربى، 1955، 1374، بيروت). عبدالله بن شقيق مىگويد: روزى ابن عباس پس از نماز عصر، براى ما سخنرانى مىكرد. سخنرانى طولانى شد، آفتاب غروب كرد، هوا تاريك شد، ستارگان در آسمان ظاهر شدند و مردم مىگفتند: وقت نماز است. مردى از بنى تميم كه هميشه نماز را اول وقت مىخواند نزد ابن عباس آمد و گفت: بابا وقت نماز است و سخن را كوتاه كن. ابن عباس به او گفت: اى بىمادر! آيا تو به من سنت پيامبر را تعليم مىدهى؟! من خودم ديدم كه پيامبر اسلام ظهر و عصر را با هم مىخواند و مغرب و عشاء را با هم مىخواند. عبدالله بن شقيق مىگويد: من به شك افتادم. رفتم نزد ابوهريره و از او پرسيدم. ابوهريره گفت: ابن عباس راست مىگويد، (صحيح مسلم، ج 1، ص 491، ح 57 و 58). سعيد بن جبير از ابن عباس نقل مىكند كه گفت: پيامبر اسلام بدون اين كه خطر و يا سفرى در كار باشد، ظهر و عصر و مغرب و عشاء را با هم مىخواندند. سعيد بن جبير از ابن عباس از حكمت جمع كردن پرسيد. او گفت: پيامبر خواست كه امت خود را به مشقت و زحمت نيندازد، (همان، ص 490، ح 54). عكرمه از ابن عباس نقل مىكند كه پيامبر اسلام در مدينه، بدون اين كه مسافر باشد، مغرب و عشاء را و نيز ظهر و عصر را با هم خواند، (مسند احمد بن حنبل، ح 1، ص 221، س 27، چاپ شده در ضمن «موسوعة السنة» الكتب الستة و شروحها، چاپ دوم). بر پايه اين روايات، جمع كردن بين نماز ظهر و عصر و نيز مغرب و عشا، هيچگونه اشكالى ندارد و متهم ساختن شيعه به اين كه خلاف سنت پيامبر عمل مىكنند، كار دشمنان اسلام و مسلمين است. ه. شيعه با اعتقاد به ولايت و وصايت ائمه هدي(ع) معتقد است که احکام فقهي مربوط به هر بخشي از زندگي از جمله نماز و وضو با هدايت اهل بيت معصوم رسول گرامي(ع) همان است که تاکنون باقي مانده است، اين مطلب را منابع اهل سنت هم تأييد مي کند. به عنوان مثال ، حذف «حي علي خير العمل» در اذان صبح، دست بستن در حال قيام و قرائت نماز و يا تحريم ازدواج موقت، از اموري که اهل سنت هم قبول دارند که برخلاف سنت رسول خدا(ص) در عصر خلافت خليفه دوم (عمر) و با سليقه او به وجود آمده است. از اين رو بايد گفت، اهل سنت به دليل پشت کردن به امامت امير مؤمنان و فرزندان معصومين(ع) دچار تحريفات جدي در امر عقيده و عمل اسلامي شده اند که در جاي خود براي اهل تحقيق روشن و آشکار است. در اين باره مطالعه کتاب 11 جلدي الغدير مرحوم علامه اميني و يا کتاب «المراجعات» مرحوم سيد عبدالحسين شرف الدين که به فارسي هم برگردانده شده است (ترجمه محمد جعفر امامي) مفيد خواهد بود.
پیامبر اکرم(ص) چگونه نماز می خواند؟
یامبر (ص) چگونه نماز میخواند با دست باز یا بسته؟
فرهنگ > دین و اندیشه - آیتالله العظمی سبحانی به سئوالی پیرامون چرایی اقامه نماز با دست باز از سوی شیعه و نیز بستن دستها از سوی اهل سنت، با ذکر پیشینه این مسأله پاسخ گفتند.
مرکز خبر حوزه متن این پاسخ را منتشر کرده است.
چرا شیعیان با دست باز نماز میخوانند؟ قرار دادن دست راست بر روی دست چپ در نماز (دست بسته نماز خواندن) از اموری است که استحباب آن بین فقهای سه مذهب از مذاهب چهارگانة اهل سنّت مشهور است:
حنفیها میگویند: روی هم گذاشتن دستها در نماز، سنّت است و واجب نیست، و برای مرد بهتر است که کف دست راستش را بر پشت دست چپ، زیر ناف قرار دهد، و زن دستها را بر سینهاش بگذارد.
شافعیها میگویند: گذاشتن دست روی یکدیگر، در نماز، برای مرد و زن سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ زیر سینه و بالای ناف به سمت چپ قرار دهد.
حنبلیها میگویند: گذاشتن دستها روی هم، سنّت است و بهتر است که کف دست راست را بر پشت دست چپ نهاده، زیر ناف قرار دهند.
فرقه مالکیّه بر خلاف سه مذهب فوق میگویند: آویختنِ دستها در نمازهای واجب، مستحب است، قبل از مالکیها نیز جماعتی همین قول را گفتهاند که از آن جملهاند: عبداللّه بن زبیر، سعید بن مسیّب، سعید بن جبیر، عطاء، ابن جریح، نخعی، حسن بصری، ابن سیرین و جماعتی از فقها.
از امام اوزاعی منقول است که نمازگزار، بین آویختن دستها یا روی هم قرار دادن آنها مخیر است.[1] امّا مشهور بین شیعه امامیّه آن است که قرار دادن دستها روی یکدیگر در نماز، حرام، و موجب بطلان نماز است و به ندرت از فقهای شیعه کسی قائل به کراهت شده، مانند ابو الصلاح حلبی در کافی.[2]
کیفیت نماز پیامبر(ص) با این که به جز مالکیها، مذاهب دیگر اهل سنّت، قرار دادن دست چپ بر دست راست در نماز را جایز شمردهاند و دربارة این مسأله سخن بسیار گفتهاند، با این حال دلیل قانع کنندهای حتّی بر جواز آن ندارند،چه رسد بر استحباب. بلکه میتوان ادّعا کرد که دلایلی بر خلاف ادعای آنان وجود دارد و روایاتی که از فریقین (شیعه و سنّی) بیانگر طریقه نماز گزاردن رسول اکرم(ص) است، از گذاشتن دستها بر یکدیگر سخنی به میان نیاورده است و امکان ندارد که پیامبر (ص) امر مستحبّی را در طول حیات خود(یا بخشی از آن) ترک نماید. اکنون سه نمونه از این روایات، دو مورد از طریق اهل سنّت و دیگری از طریق شیعه امامیّه را ذکر میکنیم که هر دو روایت، چگونگی نماز پیامبر(ص) را بیان میکند و در هیچیک کوچکترین اشارهای به روی هم قرار دادن دست نشده، چه رسد به چگونگی آن:
الف: حدیث ابی حُمید ساعدی حدیث ابی حُمید ساعدی را برخی از محدّثان (سنّی) روایت کردهاند و ما از کتاب سنن بیهقی نقل میکنیم که گفت: او رو به اصحاب پیامبر(ص) کرد و گفت: من داناترین شما به نماز رسول خدا (ص) هستم. گفتند: به چه سبب؟ زیرا تو نه بیش از ما پیرو آن حضرت بودهای و نه افزونتر از ما مصاحبتش کردهای. گفت: چرا، گفتند: پس (کیفیّت نماز آن حضرت را) بر ما عرضه کن. ابوحُمید گفت:
رسول خدا(ص) هرگاه میخواست به نماز بایستد، دستها را تا برابر شانههایش بالا میبُرد، سپس تکبیر میگفت و هنگامی که همه اعضایش به حال اعتدال در جای خود قرار میگرفت به قرائت میپرداخت، آنگاه تکبیر میگفت و دستها را تا برابر شانه بالا میبُرد، پس از آن به رکوع میرفت و دو کف دست را بر زانوها میگذاشت و در حال اعتدال که نه سرش را بالا میگرفت و نه پایین میانداخت، رکوع را انجام میداد. سپس از رکوع سر بلند میکرد(میایستاد) و میگفت: سمع اللّه لمن حمده. آنگاه دستها را تا برابر شانهها بالا میبُرد و تکبیر میگفت،
سپس (برای سجده) متوجّه زمین شده و دستهایش را (در سجده) از پهلوهایش جدا میگرفت، آنگاه سر از سجده برمیداشت و پای چپش را خم میکرد و بر آن مینشست. انگشتان پاهایش را در سجده باز مینمود و سجده دوم را نیز همینگونه انجام میداد و پس از سجده، تکبیر میگفت، سپس پایش را خم کرده بر آن مینشست در حالی که هر عضوی به حال اعتدال قرار میگرفت. رکعت بعدی را هم به همین کیفیّت انجام میداد و پس از دو رکعت در حال قیام، تکبیر میگفت و دستهایش را تا برابر شانهها بالا میبرد همانگونه که تکبیر افتتاحیّه را انجام میداد و در بقیّه نمازش نیز همینطور عمل میکرد تا به سجده آخر. پس از آن سلام میگفت، پای چپ را عقب قرار میداد و بر سمت چپ بر وَرِک[3] مینشست. همه گفتند: ابوحمید راست گفت، رسول خدا(ص) بدین گونه نماز میگزارد.[4] این بود حدیثی در مقام بیان کیفیّت نماز رسول خدا(ص) که از طریق اهل سنّت روایت شده که وجه دلالت آن را دانستیم. اکنون به حدیثی که شیعه امامیه روایت کرده توجه کنید:
ب: حدیث حمّاد بن عیسی حمّاد بن عیسی از امام جعفر صادق (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: چه قدر ناپسند است برای مردی که 60یا 70 سال از عمرش بگذرد و یک نماز با شرایط کامل انجام نداده باشد. حمّاد گفت: (از این سخن امام (ع)) در دلم احساس حقارت کردم و عرض کردم: فدایت شوم، نماز را (با شرایط کامل) به من تعلیم فرما.
پس ابوعبداللّه (ع) (جعفر بن محمّد‘) راست قامت رو به قبله ایستاد و دستهایش را با انگشتان بسته بر روی رانهایش انداخت و پاهایش را نزدیک به هم به فاصلة سه انگشت باز قرار داد و انگشتان پاهایش همه رو به قبله بود و آنها را از قبله منحرف نمیکرد و با خشوع و فروتنی تمام بود، پس تکبیر گفت و سوره حمد و قل هو اللّه احد را با ترتیل قرائت کرد، سپس به اندازه نفس کشیدنی در حال قیام صبر کرد و پس از آن تکبیر گفت در حالی که هنوز ایستاده بود، آنگاه به رکوع رفت و دو کف دستش را با انگشتان باز روی کاسه زانوهایش قرار داد و زانوها را به عقب داد تا پشتش صاف شد به طوری که اگر قطرهای آب یا روغن بر پشتش ریخته میشد به واسطه راست بودن پشتش به هیچ طرف مایل نمیگشت،
امام گردنش را (در رکوع) راست گرفت و چشمانش را بست و سه مرتبه با ترتیل تسبیح (سبحان رَبّی العظیم وبحمده) گفت، سپس راست قامت ایستاد و چون کاملاً به حال قیام درآمد، گفت: «سمع اللّه لمن حمده» و بعد از آن در همان حال قیام، تکبیر گفت و دستها را تا مقابل صورت بالا آورد، و آنگاه به سجده رفت و دستهایش را قبل از زانوها بر زمین گذاشت و سه مرتبه گفت: سبحان ربّی الأعلى وبحمده، و (در سجده) عضوی از بدنش را بر عضو دیگر نگذاشت و بر هشت موضع سجده کرد: پیشانی، دو کف دست، دو کاسه زانو، دو انگشت ابهام پا، و بینی، ( گذاشتن هفت موضع در سجده بر زمین واجب و گذاشتن بینی بر خاک سنّت است که اِرغام نامیده میشود). سپس سر از سجده برداشت و هنگامی که راست نشست، تکبیر گفت و ساق پای چپ را خم کرده، روی آن نشست و پشت پای راستش را بر کف پای چپش گذاشت و گفت: «أستغفر اللّه ربّی و أتوب إلیه»، و در همان حال نشسته تکبیر گفت و بعد سجده دوم را مانند سجده اوّل بجا آورد و همان ذکر تسبیح را در سجده دوم نیز گفت و از عضوی از بدنش برای عضو دیگر در رکوع و سجود کمک نگرفت و در حال سجده دستهایش را به صورت بال از بدنش جدا گرفت و ذراعِ دستها را بر زمین نگذاشت و بدین ترتیب دو رکعت نماز بجا آورد .
سپس فرمود: ای حمّاد، این گونه نماز بخوان، و در نماز به هیچ سویی التفات مکن و با دستها و انگشتانت بازی مکن و آب دهان به راست و چپ یا پیش رویت مینداز.[5] چنان که ملاحظه میشود هر دو روایت در صدد بیان کیفیّت نماز واجب است و در هیچکدام کوچکترین اشارهای به روی هم گذاشتن دستها نشده است، زیرا اگر گرفتن دست سنّت بود، امام صادق (ع) در بیان خود آن را ترک نمیکرد و حال این که آن حضرت با عمل خود، نماز رسول خدا (ص) را برای ما مجسّم میکرد، چون او از پدرش امام باقر(ع) و امام باقر(ع) از پدرانش و آنها از امیرمؤمنان(ع) و او از رسول اعظم صلوات اللّه علیهم اجمعین گرفتهاند. بنابراین، دست روی دست گذاشتن در نماز بدعت است؛ زیرا گرفتن دست در واقع داخل کردن چیزی است در شریعت که از شریعت نیست.
ج. آموزش نماز به کسی که نماز صحیح نمیخواند در میان محدثان اهل سنت حدیثی است به نام «حدیث المسیء صلاتُه» یعنی حدیث کسی که نماز خود را صحیح نمیخواند، در این حدیث چنین آمده است: ابوهریره میگوید: پیامبر وارد مسجد شد، مردی نیز وارد مسجد شد و نماز گزارد، سپس به حضور پیامبر(ص) آمد و سلام کرد. پیامبر(ص) سلام او را پاسخ گفت و فرمود: برگرد و دو مرتبه نماز بخوان، رفت و نماز گزارد و به سوی پیامبر بازگشت، پیامبر نیز فرمود: برگرد باز نماز بگزار، این کار سه بار تکرار شد، سرانجام آن مرد عرض کرد: سوگند به خدایی که تو را به حق مبعوث کرده است، من جز آنچه انجام میدهم، چیزی نمیدانم، چه بهتر که نماز را به من بیاموزی.
در این هنگام پیامبر(ص) فرمود: هرگاه به نماز ایستادی تکبیر بگو، سپس آنچه از آیات قرآن میدانی، بخوان، سپس رکوع کن به گونهای که بدنت آرام گردد، آنگاه پیامبر(ص) دیگر اجزا و شروط نماز را به او میآموخت[6] و هیچ اشارهای به گذاردن دست راست بر دست چپ نمیکند، در حالی که اگر این کار واجب و یا مستحب مؤکد بود، از گفتن آن خودداری نمیکرد.
نظر ائمّه (علیهم السلام) با توجه به آنچه تاکنون گفته شد، روشن گردید سنت بودن دست روی دست گذاشتن در نماز ثابت نشده است، بدین جهت میبینیم که ائمّه اهل بیت(علیهم السلام) از این عمل (گرفتن دست در نماز)، احتراز میکردند و آن را از افعال مجوس در مقابل پادشاه میدانستند. محمّد بن مسلم از امام جعفر صادق یا امام محمّد باقر ‘روایت کرده، میگوید: به آن حضرت عرض کردم: حکم کسی که دستش را در نماز بر دست دیگر میگذارد، چیست؟ فرمود: این عمل، تکفیر است و نباید انجام شود.(تکفیر به معنی تعظیم در مقابل پادشاهان است).
زراره از حضرت امام محمّد باقر (ع) روایت کرده که فرمود: بر تو باد توجه به نماز، و در نماز تکفیر مکن(دستهایت را بر هم مگذار)، زیرا مجوس این عمل را انجام میدهند. صدوق به سندی از امیر مؤمنان علی (ع) روایت کرده که آن حضرت فرمود: مسلمان دستهایش را در نماز جمع نمیکند و در حالی که در مقابل خدای عزّ وجلّ ایستاده است، تشبّه به اهل کفر (یعنی مجوس) نمیورزد.[7] در خاتمه یادآوری میکنیم که آقای دکتر علی سالوس بعد از نقل نظریات و فتاوای فقهای شیعه و سنّی، (در مورد نهادن دستها بر یکدیگر در حال نماز) به کسانی که دست روی دست گذاشتن را حرام میدانند حمله کرده و میگوید: «کسانی که قائل به حرمت و مبطل بودن این عمل هستند یا تنها آن را حرام میدانند، به واسطه تعصب مذهبی، بین مسلمین اختلاف و تفرقه ایجاد میکنند».[8]
جا دارد از ایشان پرسیده شود: اگر تلاش و بررسی وتحقیق در کتاب و سنّت، شیعه را به این نتیجه رسانده که گرفتن دست در نماز، امری است که بعد از نبی اکرم(ص) پیدا شده و مردم در زمان خلفا به آن امر میشدند، گناه شیعه چیست؟ و در این صورت هر کس گمان کند که آن عمل جزئی از نماز است چه واجب باشد یا مستحب، تحقیقاً در دین امری را بدعت نهاده که از دین نیست. آیا جزای کسی که در کتاب و سنّت اجتهاد و تحقیق نماید این است که با تیر اتّهام به تعصّب مذهبی و ایجاد اختلاف، مورد هدف قرار گیرد؟
اگر این اتّهام بجا باشد، آیا امام مالک را نیز میتوان این گونه متّهم کرد؟ زیرا او گرفتن دست را مطلقاً، یا در نمازِ واجب، مکروه میداند. آیا میتوان امام دارالهجره را به تعصّب مذهبی و ایجاد خلاف متّهم کرد؟ به چه دلیل دست بسته نماز خواندن را نشانه تعصّب مذهبی و میل به اختلاف بین مسلمین نمیدانید؟ قضاوت با شماست.
[1] . محمّد جواد مغنیه: الفقه علی المذاهب الخمسه، ص 110، وملاحظه شود «رسالة مختصرة السدل» ا از دکتر عبدالحمید، ص 5. [2] . محمد حسن نجفی، جواهر الکلام:11/15ـ16. [3] . تورک عبارت است از این که انسان در حال نشستن بر روی پای چپ بنشیند، وروی پای راست را بر کف پای چپ قرار دهد. [4] . سنن بیهقی:2/72، 73، 101، 102; سنن أبی داود:1/194، باب افتتاح الصّلاة، حدیث 730ـ736; سنن ترمذی:2/98، باب صفة الصّلاة. [5] . شیخ حرّ عاملی: وسائل الشیعه، 4، باب 1 از ابواب افعال نماز، حدیث 1، و باب 17، حدیث 1و2. [6] . صحیح بخاری، ج1، ص 189، شماره 793; صحیح مسلم:2/11. [7] . شیخ حرّ عاملی، وسائل الشیعه:4، باب 15 از ابواب قواطع الصّلاة، حدیث 1، 2و 7. [8] . فقه الشیعة الإمامیه ومواضع الخلاف بینه و بین المذاهب الأربعه:183.
شاید عمر از سنت زرتشیان دست بسته نماز خواندن را اختراع نکرده و ماجرا چیزی شبیه داستان زیر بوده
ماجراى چسبیدن دست زن و مرد نامحرم در حال طواف
به گزارش جهان به نقل از پایگاه اطلاع رسانی حج، زنى دور کعبه طواف مىکرد و مردى نیز پشت سر آن زن مىرفت. لحظهاى آن زن بازوى خود را از چادر بیرون آورد تا کعبه را لمس کند. ناگهان آن مرد دستش را دراز کرد و روى بازوى زن گذاشت. خداوند دست آن مرد را به بازوى زن چسباند. مردم دیدند و ازدحام کردند، چنانکه راه عبور بسته شد.
کسى را نزد امیر مکه فرستادند و امیر مکه فقها و علما را حاضر کرد و آنها فتوا دادند که باید دست مرد را ببرند؛ زیرا آن مرد مرتکب گناه شده است. امیر مکه که از فتواى علماى مکه قانع نشده بود، گفت: «آیا در اینجا از خانواده پیامبر اکرم (صلى الله علیه و آله) کسى هست؟ » گفتند: «بله، حسین بن على (علیه السلام) اینجاست».
امیر مکه کسى را نزد امام حسین (علیه السلام) فرستاد. امام حسین (علیه السلام) تشریف آوردند. به آن حضرت عرض کردند: «اى فرزند رسول خدا! حکم خدا درباره اینها چیست؟»
امام حسین (علیه السلام) رو به کعبه ایستادند و دستهایشان را بلند کردند.
آنگاه مدتى مکث فرمودند و دعا کردند. سپس به طرف زن و مرد رفتند و دست آن مرد را از بازوى آن زن جدا کردند. امیر مکه عرض کرد: «اى حسین! آیا این مرد را براى کارى که از او سر زده است، مجازات نکنیم؟» حضرت فرمود: «نه».
گویند آن مرد همان شتربانى است که در کربلا دست امام حسین (علیه السلام) را قطع کرد و اینگونه لطف آن حضرت را پاسخ داد. (شجره طوبی، حا، عین، ص ۴۲۲ )
منبع: راههای تقویت فرهنگ حجاب در حج و زیارت، نوشته عباس رجبی
من از این داستان نتیجه میگرم که یحتمل دست عمر لع بعد از سیلی زدن بصورت بی بی دو عالم بهم چسبیده و تا مولا دست وی را شفا دهد چنین نماز خوانده و برای توجیه مساله احترام ایرانیان وارد داستان دست بسته نماز خواندن عمر لعن االله شده است والله اعلم
سم الله
کسانی که به نماز به عنوان تکلیف و خواست الهی بی توجهی کنند و آن را کوچک بشمارند خداوند نیز به خواستهها و اعمال آنان توجهی نخواهد داشت.
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «من تهاون بصلاته من الرجال و النساء ابتلاه الله بخمس عشره خصله…الثانیه یضیق علیه قبره و الثالثه تکون الظلمه فی قبره… ؛ هر زن و مردی که به نمازش بیاعتناء باشد خداوند او را به پانزده چیز مبتلا می سازد… و قبر بر او تنگ و تاریک می گردد.»
امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرمایند ؛« إِذَا قَامَ الْعَبْدُ فِی الصَّلَاهِ فَخَفَّفَ صَلَاتَهُ قَالَ اللَّهُ تَبَارَکَ وَ تَعَالَى لِمَلَائِکَتِهِ أَمَا تَرَوْنَ إِلَى عَبْدِی کَأَنَّهُ یَرَى أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِ غَیْرِی أَمَا یَعْلَمُ أَنَّ قَضَاءَ حَوَائِجِهِ بِیَدِی ؛ وقتی بندهای نماز خود را با عجله و شتاب به پایان میبرد و آن را کوتاه میکند خدا به ملائکه میفرماید: آیا نمیبینید بندهی من چگونه نماز خود را کوتاه میکند گویا میپندارد که بر آوردن حوائجش به دست غیر من است (که اینگونه عجله میکند.) آیا نمی داند برآوردن حوائجش به دست من است .»
نمازی که با سهلانگاری و تحقیر خوانده شود مورد قبول خداوند متعال قرار نمیگیرد. امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: «انّ اللّه عزوجل لایقبل الاّ الحسن فکیف یقبل ما یستخف به ؛ خداوند جز نیکو را نمیپذیرد پس چگونه آن را که مورد استخفاف واقع گردیده است بپذیرد. »
نمازی که آورنده آن به آن بی مهری و بی توجهی دارد، چگونه مشمول قبول خداوند قرار گیرد ؟!
گفتگوی ملک نماز و انسان نمازگزار
برخی از روایات تصویر و تمثیلی را برای نماز ترسیم نمودهاند که بر حسب آن، نماز بصورت ملکی با انسان به گفتگو مینشیند گاه تشکر میکند و گاه گلهمند میشود.
در روایتی امام صادق ـ علیه السلام ـ میفرماید: وقتی نماز در وقت خود اقامه نگردد و بی دقّت ارائه شود با صورتی سیاه و تاریک به سوی انسان باز میگردد. میگوید: مرا ضایع کردی خدا تو را ضایع کند. و اگر در وقت خود اقامه شود برای انسان دعا میکند و میگوید: همان گونه که مرا حفظ و احترام نمودی خداوند تو را حفظ کند.
قرآن کریم راه تارکین نماز را به سقر منتهی میداند و در مورد آنان میفرماید: «ما سلککم فی سقر قالوا لم نک من المصلّین»
روزی فاطمه زهرا ، صدیقه کبری(سلام لله علیها) از پدر گرامی خویش سوال کرد: پدر جان مردان و زنانی که نماز خود را سبک می شمارند چه عذاب و عقوبتی دارند؟ رسول خدا(صلّی الله علیه و آله و سلّم) فرمودند:
دخترم هر زن و مرد مسلمانی که نماز خود را سبک و کوچک بشمارد، خداوند او را به پانزده بلا گرفتار می کند: شش بلا در دنیا، سه بلا هنگام مرگ، سه بلا در عالم قبر و سه بلای دیگر هنگامی که روز قیامت از قبر برانگیخته می شود.
امّا آن شش بلا که در دنیا به او می رسد :
اوّل: خداوند برکت را از عمرش برمی دارد و عمرش کوتاه می شود.
دوّم: خداوند برکت را از روزی اش برمی دارد و رزق و روزیش کم می گردد.
سوّم: خداوند نشانه بندگان صالح و شایسته را از صورت او پاک می کند و نور ایمان را از چهره او می برد.
چهارم: هر طاعتی که به جا آورد، بهره ای از آن نمی برد.
پنجم: دعایش مستجاب نمی شود.
ششم: بهره ای از دعای مردان و زنان صالح و شایسته نمی برد و مشمول دعای نیکان نمی شود.
امّا آن سه بلا که هنگام مرگ به او می رسد:
اوّل: با ذلّت و خواری از دنیا می رود.
دوّم: گرسنه می میرد.
سوّم: تشنه از دنیا می رود تا جایی که اگر از تمامی نهرهای دنیا به او آب داده شود، عطش و تشنگی او فرو نمی نشیند و عطشان می میرد.
و آن سه بلا که در عالم قبر به او می رسد:
اوّل: خداوند ملکی را بر او می گمارد که در قبر او را(به وسیله قهر و غضب و پریشانی و اضطراب) از جای خود برکند.
دوّم: گور بر او تنگ می شود و فشار قبرش زیاد می گردد.
سوّم: قبرش مملوّ از ظلمت و تاریکی می گردد.
و آن سه بلایی که در قیامت به او می رسد:
اوّل: خداوند فرشته ای را مأمور می کند تا او را در حالی که همه نظاره گرش هستند با صورت روی زمین بکشاند.
دوّم: به سختی از او حساب می کشند و به اعمالش رسیدگی می کنند.
سوّم: خداوند با نظر رحمت به او توجّه نمی فرماید و برای او عذاب و عقابی دردناک قرار خواهد داد.
مدتها بود چیزی را فراموش کرده بودم کجا گذاشته ام دیروز سر نماز یادم آمد ! راستی سر نماز یادم آمد بگویم که … سر نماز بودم فلانی چیزی گفت نتوانستم جلوی خنده ام را بگیرم . خوب حالا وقت زیاده بشین بعد نمازمونو میخونیم، این جملات و صدها جمله شبیه به این ها هست که ما به طور معمول و عادی در مورد ستون دینمان میگوییم آیا واقعا نماز وقت اندیشیدن به مسائلی است که ارزش این را نداشته اند در شرایط عادی به آنها بیندیشیم؟ این است ارزش نماز؟ این است بازدارنده از فحشا و منکر بعضی از ما تا آن حد پیش رفته ایم که دقیقا سر نماز به انجام گناهانمان می اندیشیم و از فکر لذتش قند در دلمان آب میشود . پس کی قرار است با این نماز خود را بسازیم و به کمال برسیم پس روح نماز چه میشود این نماز های بی روح به کجا میبرد ما را این آن چراغی نیست که پیش پا بنماید .!!

روح نماز توجه به خدا است. نمازى که از این جوهره اساسى بى بهره باشد، کالبد بى جانى است که ارزش و قیمت آن بسیار ناچیز است.
درست به همین سبب است که رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم مى فرماید:
«کم من قائم حظه من صلوته التعب و النصب» ؛ چه بسا نمازگزارى که از نمازخویش جز مشقت و رنجبهرهاى ندارد.
و نیز بدین جهت است که آن جناب مى فرماید:
«لیس للعبد من صلوته الا ما عقل» ؛ بنده نمازگزار از نماز خویش بهرهاى ندارد، مگر به اندازهاى که از نماز بفهمد.
بنابر این، نمازى که در حال غفلت گزارده شود، فایده اى به حال نمازگزار ندارد، بلکه اگر ادعا کنیم چنین نمازى به حال شخص مضر است، ادعاى نادرستى نکرده ایم زیرا خداوند تبارک و تعالى مى فرماید:
« و اى بر نماز گزاران آنانى کهاز نمازشان غافلند.»
از قول امیر مؤمنان على علیه السلام نقل شده که آن جناب فرمود:
«الالتفات فی الصلاة اختلاس من الشیطان.فایاکم و الالتفات فی الصلاة ؛ غفلت از خداوند و توجه به غیر، دستبردى است که شیطان به نماز نمازگزار مىزند، بنابر این، از آن بر حذر باشید.»
و هم چنین از قول رسول خدا صلى الله علیه و آله و سلم نقل شده که آن جناب فرمود:
«ایما عبد التفت فی صلاته قال الله: یا عبدى الى من تقصد و من تطلب؟ اربا غیری ترید؟ او رقیبا سوای تطلب؟او جوادا خلاى تبغی؟ و انا اکرم الاکرمین واجود الاجودین و افضل المعطین.اثیبک ثوابا لا یحصى قدره.اقبل على فانیالیک مقبل و ملائکتی الیک مقبلون.فان اقبل زال عنه اثم ما کان منه.فان التفتثانیة اعاد الله له مقالته، فان اقبل على صلاته غفر الله له و تجاوز عنه ما کان منه. فان التفت ثالثة اعاد الله له مقالته، فان اقبل على صلوته غفر الله له ما تقدم منذنبه.فان التفت رابعة اعرض الله عنه و اعرضت الملائکة عنه و یقول:ولیتک یاعبدی الى ما تولیت» ؛ هر بندهاى که در نماز خویش از خدا غافل شود و به غیر او توجه کند، خداوند به او مى فرماید: بنده من!به چه کسى توجه مى کنى؟ و چه کسى را طلب مى نمایى ؟ آیا پروردگارى جز من مى خواهى؟ یا مراقب و پاسبانى غیر از من مى طلبى ؟ و یا بخشنده اى جز من مى جویى ؟ در حالى که من ارجمندترین ارجمندان، بخشنده ترین بخشندگان و برترین دهندگان هستم . تو را پاداشى دهم که به قدر و اندازه در نیاید . به من روى کن که من به تو روى کرده ام و فرشتگان من نیز به تو توجه دارند . پس از آن اگر بنده غافل، از غفلت خویش منصرف شود و به خداوند توجه کند، گناه غفلتى که از او سر زده است بخشیده مى شود و اگر براى بار دوم از خدا غافل شود و به غیر او توجه کند، خداوند سخن یاد شده را تکرار مىکند پس اگر از غفلت خویش باز گردد و به خدا توجه کن&
نظرات شما عزیزان:
رضا 
ساعت8:24---18 اسفند 1392
خدا رحم کرد حضرت موسی مسیر راه حضرت رسول اکرم بود مثل یک پیامبر با تجربه نرخ ( تعداد ) رکعات نماز رو پایین اورد .در مورد فلسفه افزایش رکعات هم راوی دلایلی اورده که نمی دانم چه بنویسم؟!!!!!
پاسخ:بلاخره بعضی وقتی خدا فضلش را با این سر راه قرار دادن اشخاص نشان میدهد مگه شما فیلم ایرانی هندی ! نگاه نمیکنید تا از این جور وقایع را ببینید ! مثلا پسر فقیری با پیکانش همی زند به ماشین بنز دختر توانگری و بعد از جارو جنجالی پسر شود آشنا و داستان عوض کند پیکان و پسر .........!